شمس الدین، محمد مهدی (نجف 1936- بیروت 2001)
Muhammad Mahdi Shamseddine
فقیه شیعی و نظریه پرداز سیاسی
پدرش، عبدالکریم، از علمای لبنان* بود و سالها در شهر نجف* به تحصیل و تدریس اشتغال داشت. شمس الدین سی وسه سال از عمرش را در عراق* گذراند و در این مدت علاوه بر تحصیل علوم دینی نزد برخی از برجسته ترین فقهای شیعه ، مانند سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی*، فعالیتهای گسترده فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز داشت. وی همراه با شماری از همفکران نو اندیش خود در نجف مانند محمدرضا مظفر، محمدباقر صدر* و محمد حسین فضل الله* در راه اندازی مجله الاضواء مشارکت ورزید. وی با تدریس در دانشکده فقه نجف، به همراه برخی از دوستان و همفکرانش کوشید تا آموزش علوم اسلامی را براساس مبانی و روشهای علمی متناسب با مقتضیات زمانه ساماندهی کند.[1] درسال 1954 کتاب نظام الحکم والاداره فی الاسلام را تألیف کرد تا به جریان سکولار و به طور مشخص به کتاب علی عبدالرازق* (الاسلام و اصول الحکم) که بیست سال پیش از آن منتشر شده بود پاسخی داده باشد. خود وی انگیزه اش را از تألیف این کتاب، اثبات وجود الگو و نظام حکومت در اسلام و رد گسست میان دین اسلام و حکومت دانسته است.[2]
درسال 1957 در تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة* که نخستین حزب شیعی در جهان عرب و متأثر از الگوی اخوان المسلمین* مصر* بود با سید محمدباقر صدر همراهی کرد و بسیاری از طلاب لبنانی که در حوزه علمیه نجف* مشغول به تحصیل بودند تحت تأثیر شمس الدین و هموطن او، سید محمد حسین فضل الله، به این حزب پیوستند و غالب این طلاب پس از بازگشت به لبنان پایه گذار فعالیت های سیاسی وحزبی- به ویژه حزب الله* – شدند.
شمس الدین در سال 1969 به لبنان بازگشت و ریاست انجمن خیریه فرهنگی را که درسال 1966 تشکیل شده بود برعهده گرفت و تا سال 1975 به فعالیت های فرهنگی و فکری و تبلیغی اشتغال داشت اما در این سال با عضویت در شورای عالی شیعیان لبنان به ریاست امام موسی صدر*و پذیرفتن نیابت او وارد فعالیت های سیاسی شد و از سال 1978 با ناپدید شدن صدر در جریان سفرش به کشور لیبی*، ریاست این شورا را عملاً بر عهده او قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران* درسال 1979 شمس الدین به رغم جانبداری از این انقلاب ورهبری آن، براستقلال هویتی شیعیان لبنان تأکید ورزید و با توجه به وضعیت تنوع طائفه ای و مذهبی لبنان، نیروهای سیاسی شیعه را از تقلید و تکرار تجربه جمهوری اسلامی در لبنان برحذر داشت.[3]
تأسیس حزب الله در سال 1982 که با انشعاب برخی اعضای اسلام گرای متمایل به ایران از جنبش امل* روی داد و به ویژه درگیریهای خونین این دو جنبش شیعی درسالهای 1988 و 1989 تأثیری عمیق در اندیشه و رفتار سیاسی شمس الدین برجای نهاد. شمس الدین به جنبش امل که تشکیلاتی تقریباً غیر ایدئولوژیک و معتدل و ملیگرا بود تعلق خاطر عمیقی داشت و حمایت های وسیع ایران از حزب الله که پروژهای سیاسی- انقلابی و فراملی را دنبال میکرد و جدایی از جنبش امل، برای شمس الدین خوشایند نبود. به دنبال درگیریهای امل و حزب الله شمس الدین طرح نظریه «ولایت امت برخویش» را در رویارویی با نظریه ولایت فقیه* ارایه کرد. طرح این نظریه فرصت ایفای نقش رهبرانهای را برای وی در خارج از مراکز دینی (تهران و قم و نجف که آخرین در سایه رژیم صدام به دوران افول وارد شده بود) فراهم کرد. شمس الدین در سفرهای متعددی که در اواخر دهه نود به کشورهای عربی داشت، شیعیان عرب را به ادغام و آمیختن با جوامع عربیشان فراخواند وافزون بر این کوشید تا میان نظامهای سیاسی عرب و جنبشهای اسلام گرای معارض، مصالحه برقرار کند.[4] وی پس از طرح نظریه ولایت امت برخویش در موضع منفی خود نسبت به دموکراسی* که در دهه چهل میلادی در کتاب نـظام الـحکم و الاداره فی الاسلام مطرح کرده بود، تجدید نظر کرد و در مقدمه چاپ جدید این کتاب در سال 1990 تصریح میکند که در چاپ نخست به منافات مطلق دموکراسی با اسلام اعتقاد داشته است ولی اکنون به این باور رسیده است که در دوران غیبت* معصوم(ع)، دموکراسی عامل مشروعیت نظام سیاسی است واعمال اراده امت مبتنی بر وجود سازوکارهای دموکراتیک است.[5]
اهمیت اندیشه شمس الدین در اسلام معاصر بیشتر مدیون نظریه سیاسی او است که در درون خود گسستهای فراوانی را از اندیشه سنتی اسلام شیعی رقم زده است. نظریه وی اگر چه تا حدی تحت تأثیر اندیشه سیاسی محمد حسین نایینی* قرار دارد اما نظریهای است که مفروض اصلی اندیشه سیاسی شیعه را که تداوم ولایت سیاسی امام معصوم غایب است، نادیده گرفته است.
نظریه ولایت امت بر خویش به اختلافات تاریخی میان مذاهب اسلامی بر سر مسأله دولت پایان می دهد، زیرا بر آن است که مبانی کلامی دو نظریه اصلی دولت، یعنی خلافت* نزد اهل سنت و ولایت نزد شیعه مربوط به دورانی است که سپری شده است، زیرا خلافت در دل روندی تاریخی شکل گرفت و مستند به نص نبود و امامت شیعی هم به رغم استناد به نص، با آغاز دوره غیبت کبری، کارکرد سیاسیاش را از دست داده و نیابت از معصوم هم اگر در پارهای امور حسبیه و در شرایط خاص در عصر غیبت پذیرفته شود، در مسأله نظام سیاسی و دولت، مبنایی ندارد و با آغاز غیبت کبری، امت*، خود حاکم بر سرنوشت سیاسی خویش است و برخود ولایت دارد.
[4] رحال/239 و شمس الدین، 90 به بعد
منابع:
شمس الدین، محمد مهدی، الاجتهاد و التجدید فی الفقه الاسلامی/ 195-194)
شمس الدین، محمد مهدی ، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام ، بیروت، دارحمد، 1955
شمس الدین، محمد مهدی ، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام ، بیروت، دارالثقافه، چاپ دوم 1990
شمس الدین، محمد مهدی ، الامة و الدولة والحرکة الاسلامیة، بیروت، مجلة الغدیر، 1994
شمس الدین، محمد مهدی ، الاجتهاد و التجدید فی الفقه الاسلامی، بیروت، المؤسسة الدولیة للدارسات والنشر، 1999
رحّال، حسین ، اشکالیات التجدید، بیروت، دارلهادی، مجید مرادی، اندیشه سیاسی محمد مهدی شمس الدین، پایان نامه کارشناسی ارشد (منتشر نشده) قم، دانشگاه باقر العلوم،1385 .
موسی، فرح ، خیارات الامة و ضرورات الانظمه عند الشیخ محمد مهدی شمس الدین، بیروت، دارلهادی ، 1995