حزب الدعوه اسلامى عراق Islamic Dawa Party
تشکلى اسلامى و شيعى عراقى است که در سال 1957 ميلادى توسط شاگردان آيت الله سيد محمدباقر صدر (ره) تأسيس شد.
گفته شده اولين نفرى که ايده تاسیس حزب الدعوه را مطرح کرد سيد محمد مهدى حکيم، فرزند مرجع، آيت الله سيد محسن حکيم، بوده که با استقبال آیة الله صدر روبرو شد. اين سازمان اولين تجربه تشکيلاتى شيعى در عراق بود که به عنوان واکنشى در برابر گسترش افکار مارکسيستى و ناسيوناليستى عربى در دهه هاى چهل و پنجاه قرن بیستم ميلادى قلمداد مى شد.
پیدایش وپایه های فکری
حزب الدعوة بيش از آنکه از تجربه فدائيان اسلام در ايران تأثير بپذيرد از تجربه اخوان المسلمين و حزب التحرير سنى در عراق تأثير پذيرفت و اساساً افرادى همچون شيخ عارف بصرى، الرفاعى، سبيتى و صابونچى که جزو موسسان اين حزب اند همگى سوابق فعاليت حزبى در تشکل هاى اخوان و حزب التحرير راداشتند. ايدئولوژى حزب الدعوه از افکار شهيد صدر متأثر بود که به نظريه شورا اعتقاد داشت و با عبور از مقوله عدم امکان تشکيل حکومت اسلامى در زمان غيبت کبرى، خلافت اسلامى را الگوى مناسبى مى شمرد.[1]پايه اصلى تفکر اين حزب ايجاد دگرگونى فرهنگى در جامعه بر محور تربيت مبتنى بر بازگشت به اسلام اصيل بدور از هر گونه اجبار و قهر بود. مانيفست عملياتى حزب الدعوه در تشکل و سازماندهى مردم عمدتاً برگرفته از کتاب «اسلوب الدعوه فى القرآن الکريم» است که توسط سيد محمدحسين فضل الله نوشته شده و راه هاى ايجاد تحول فکرى و گسترش آگاهى دينى موثر و تربيت افرادى را بازگو مى کند که مسئوليت تغيير ر ابه عهده مى گيرند.
اين حزب ابتدا حامى مرجعيت در نجف اشرف بويژه آية الله سيد محسن حکيم بود ولى فشار ديگر مراجع بر آقاى حکيم نگرانى ایشان از محدوديت فکرى انتساب علما به تشکل حزبى را برانگيخت و ايشان را وادار کرد تا در سال 1960 م. از آقاى صدر و فرزندان خود بخواهد از فعاليت حزبى انصراف دهند.[2] چالش ديگرى که حزب الدعوه در دهه شصت با آن روبرو شد، انشعاب آقاى سيد عبدالعزيز البدرى امام مسجد الکراده بغداد بود که بعداً شاخه انشعابى با نام "جند الامام" شناخته شد.[3] اين انشعاب برپايه متهم کردن حزب به تفکر نخبه گرايى و دورى از پايبندى به شعائر حسينى در ابعاد مردمی است.
حزب الدعوه که تفکرش بيشتر داراى صبغه دينى – فرهنگى است در دهه اول فعاليت خود حضور مسالمت آميزى در صحنه سياسى عراق داشت و به همين علت تا سال 1968 م. با ساختار قدرت در بغداد هيچ درگيرى پيدا نکرد و تا آن زمان حتى يک نفر از حزب به شهادت نرسيده بود.[4]ولى با کودتاى 1968 م. در عراق و روى کار آمدن حزب بعث عربى سوسياليست، تقابل فکرى و سياسى ميان حزب الدعوه و حکومت آغاز شد. در سال 1970 م. و پس از رحلت آية الله حکيم، حکومت بعثى عراق، به بهانه اختلاف سياسى عراق با ايران، بيش از سيصد هزار ايرانى مقيم در شهرهاى مذهبى نجف، کربلا و کاظمين را در شرايط کاملاً غيرانسانى به ايران تبعيد کرد. اين اقدام دولت بعثى که با هدف ضربه زدن به پايگاه اجتماعى احزاب شيعى صورت گرفت ، مقدمه ای برای اقدامات خشونت آميز بعدى بود که در برنامه بعثى ها قرار داشت. در اين اقدام چهره هاى دينى بسيارى از جمله سيد مرتضى عسکرى و شيخ محمدعلى تسخيرى و دهها نفر شاخص از تشکل حزب الدعوه به ايران تبعيد شدند. اقدام بعدى حکومت بغداد بازداشت شيخ عارف بصرى، عماد تبريزى، عزالدين قبانچى، نورى طعمه، حسين جلوخان از چهره هاى اصلى حزب الدعوه بود که پس از شکنجه محکوم به اعدام شدند.
با آغاز شرايط فشار و خفقان سياسى، حزب الدعوه حضور خود را در مراسم دينى ومردمی افزايش داد و از آنها در جهت تقويت خود بهره گرفت، اما نظام به سرعت برگزارى شعائر حسينى را محدود ساخت و دست اندرکاران هيئت ها و سازمان دهندگان مراسم پياده رفتن به کربلا در اربعين امام حسين (ع) را بازداشت و تعداد زيادى از آنان را به اعدام محکوم کرد. رژيم بعثى عراق در طول دهه هفتاد ميلادى هزاران نفر را به اتهام انتساب به حزب الدعوه بازداشت و شکنجه کرد، به گونه اى که مردم ديگر از نزديک شدن به مسجد يا حسينيه خوددارى مى کردند.[5]
حزب الدعوة وانقلاب اسلامی ایران
با آغاز انقلاب اسلامى ايران، شيعيان سرخورده عراق يکبار ديگر اميد پيدا کردند بويژه که ابتدا امام خمينى (ره) در نجف استقرار داشت و از احقاق حقوق شيعيان عراق نيز طرفدارى مى کرد. اعمال فشار حکومت عراق بر امام در نجف با نارضايتى امام و تلاش ايشان براى خروج از عراق روبرو شد که اين اقدام حوزه علميه نجف و شيعيان عراق را تحريک کرد.[6] پيروزى انقلاب اسلامى ايران در سال 1357 ش. (1979 م.) رفتار زيرزمينى هواداران حزب الدعوه را دگرگون و آشکار ساخت و آية الله صدر در اولين واکنش به پيروزى انقلاب اسلامى ايران، الگوى امام خمينى (ره) را پذيرفت که بر اصل ولايت فقيه بود.[7] کتاب «الخلافه و الشهاده» آية الله صدر تحول فکرى ايشان را از نظريه شورا به نظريه امت و ولايت کاملاً نشان مى دهد. اما اين بدان معنا نيست که او به نظريه ولايت فقيه اعتقاد پيدا کرد. او در اولين بيانيه خود خطاب به هواداران گفت:" در امام خمینی ذوب شويد همانطور که او در اسلام ذوب شد." در اين بيانيه شهيد صدر اعلام کرد "امروز موسى بر فرعون پيروز شد، امروز آيت الله خمينى حکومت شاه را سرنگون ساخت و هم اينک ما بايد کارگزاران آن رهبر و منتظر دستورات ايشان باشيم."[8]
در برابر حرکت گسترده مردم عراق و ابراز شادمانى آنها از پيروزى انقلاب اسلامى، حزب بعث در انتخاب رويکرد مناسب در برابر اين رفتار دچار دودستگى گرديد. گروهى از حزب بعث به رهبرى احمد حسن البکر، رييس جمهور وقت عراق، بر اين باور بودند که بايد با اين انقلاب تعامل مثبت داشت و همگرايى گسترده شيعيان عراق با آن را مديريت کرد.[9] بر پايه اين تفکر البکر از در دوستى پيام تبريکى به امام خمينى ارسال کرد. گروه ديگرى از حزب بعث به رهبرى صدام حسين، معاون اول رييس جمهور وقت عراق، معتقد بود پيروزى انقلاب اسلامى در ايران يک چالش براى حکومت عراق است و دولت بايد از هرگونه همبستگى مردم عراق با اين انقلاب جلوگيرى کند. برآيند اين دو تفکر در نهايت چيزى جز افزايش فشار بر حزب الدعوه و شيعيان عراق نبود. در اين شرايط شهيد صدر بازداشت شد ولى به علت فشار گسترده مردم، دولت ناگزير شد او را آزاد کند.[10] ايشان در اعتراض به شرايط خفقان تهديد کردند از عراق خارج شوند ولى امام خمينى پس از اطلاع از اين مسأله از آقاى صدر درخواست کرد تا در عراق بماند و آقاى صدر طى نامه اى امتثال امر امام را اعلام کرد و سيد محمود هاشمى شاهرودى را به عنوان رابط خود با امام خمینی و انقلاب به ايران فرستاد.[11] با کودتاى صدام بر ضد البکر فرآيند سرکوب حزب الدعوه شدت بيشترى يافت و هزاران نفر به اتهام عضويت در حزب الدعوه بازداشت شدند. در رأس بازداشت شدگان شهيد سيد محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدى بودند. شيعيان عراق بويژه هواداران حزب الدعوه تصميم گرفتند در 13 رجب 1399 ق. (1979 م.) سالروز تولد امام على (ع) دست به اعتراض گسترده اى بزنند. اين دعوت با استقبال بى نظيرى در استان هاى شيعه نشين وسط و جنوب عراق روبرو شد و دولت بعثى با سرکوب اين اعتراض ها دهها هزار نفر را بازداشت کرد و آقاى صدر و خواهرش را اعدام نمود.
هجرت از عراق ورویکرد مسلحانه
شوراى انقلاب عراق که عملاً جاى قوه مقننه ايفاى نقش مى کرد طى جلسه اى اضطرارى در سال 1980 م. قانونى را به تصويب رساند که بر مبناى آن عضويت در حزب الدعوه جرم شناخته شد که کيفرش اعدام است.[12]در برابر اعلام جنگ همه جانبه نظام بر ضد حزب الدعوه، اين حزب نيز مبارزه مسلحانه و قهرآميز بر ضد نظام بعثى را به عنوان يک راهکار جديد انتخاب کرد. در چنين شرايطى حزب الدعوه در يک فرمان تشکيلاتى از کادرهاى خود خواست از عراق مهاجرت کنند که اکثراً ايران را به عنوان پناهگاه امن براى خود انتخاب کردند.
ترور نافرجام طارق عزيز، معاون نخست وزير عراق، در سال 1980 م. اولين عمليات مسلحانه اى بود که شاخه جديد التأسيس نظامى حزب الدعوه به آن دست زد.[13] البته اين گونه عمليات تا سقوط صدام در سال 2003 م. ادامه يافت که شايد مهمترين آنها ترور نافرجام شخص صدام در شهر دجيل در سال 1982 م. در شمال بغداد بود که بيش از صد و چهل و هشت نفر به اتهام دست داشتن در اين عمليات اعدام شدند.[14]جالب است که صدام حسین پس از بازداشت در سال 2007 م. برپايه اين کشتار محاکمه و به اعدام محکوم شد. دامنه عمليات نظامى بر ضد رژيم بعثى عراق به خارج از عراق نيز کشيده شد که از جمله منفجر کردن سفارت عراق در رم ايتاليا، منفجر کردن سفارت عراق در بيروت در سال 1980 م.، ترور موسى شعيب عضو شوراى رهبرى ملى حزب بعث در بيروت در همان سال و منفجر کردن رايزنى فرهنگى عراق در بيروت در سال 1980 م. از جمله بارزترين آنها به شمار مى رود.
اختلافات فکری
حضور گسترده اعضاى حزب الدعوه در ايران و مشارکت در عمليات جنگى در کنار نظاميان ايرانى بر ضد ارتش صدام در جنگ تحميلى آنان را در معرض تأثيرپذيرى از الگوى اسلامى امام خمينى و نظريه ولايت فقيه ايشان قرار داد. اولين کنگره حزب الدعوه در قم به نام امام خمينى در سال 1980 م. برگزار شد و مسئولان حزب درباره حفظ استقلال حزب و يا تبعيت از رهبرى امام خمينى بحث کردند و دچار اختلاف شدند که اين اختلاف اولين ريزش جدى در اين حزب را به دنبال داشت. شخصيت هايى همچون شيخ على کورانى، شيخ محمد مهدى آصفى و سيد کاظم حائرى همراه با دهها شخصيت حزبى ديگر يا از حزب خارج شده و يا بر ضرورت تبعيت از امام خمینی تأکيد داشتند. يک سال بعد، دومين کنگره حزب الدعوه با نام کنگره شهيد صدر براى حل اختلاف پيش آمده در ايران برگزار شد. پس از اين اجلاس گروهى منتخب از حزب به رياست شیخ آصفى و دکترجعفرى به ملاقات امام خمينى رفتند که اين ديدار اولين و آخرين ديدار گروهى از اين حزب با امام بود. اختلاف بر سر تبعيت از ولايت فقيه و يا شوراى فقهى موجود در درون حزب الدعوه به حدى بالا گرفته بود که حزب الدعوه براى چندين سال متوالى از انضباط حزبى خارج شد و افراد مختلف حزب راهبردهاى متفاوتى را به نام حزب، اعلام مى کردند.
در سال 1982 م. تعدادى از کادرهاى حزب الدعوه به رهبرى آقاى عزالدين سليم (عبدالزهره عثمان محمد) به طور رسمى از حزب خارج شدند و نام "حرکة الدعوة الاسلامية" را براى خود انتخاب کردند. در سال 1984 شيخ مهدى آصفى و سيد کاظم حائرى با ایجاد تغييراتى در شوراى فقهى حزب الدعوه آن را به نگاه امام خمينى نزديک کردند. در سال 1988 م. کنگره الحوراء (زينب) برگزار شد که در نتيجه آن ريزش جديدى در حزب اتفاق افتاد و جريان جديدى براى مدتى به نام "حزب الدعوه، ولايت فقيه" اعلام موجوديت کرد که بيشتر متأثر از افکار امام خمينى بود. در سال 1997 م. شیخ مهدی آصفى رسماً از حزب خواست تا با پذيرش نماينده رسمى ولى فقيه ( آيت الله خامنه اى ) مشروعيت خود را بازسازى کند.[15] در نتيجه اين درخواست حزب دچار انشعاب جدى شد و به چند شاخه تقسيم گرديد. گروه اول «حزب الدعوه المقر العام» که خود را شاخه اصلى مى شمرد و سخنگوى آن آقاى جعفرى بود و براى حفظ استقلال سياسى خود از کادرهاى حزب خواست تا از ايران مهاجرت کنند. آقاى جعفرى خود به انگلستان رفت و آقاى نوری المالکى نیز به سوريه مهاجرت کرد. هزاران نفر ديگر نیز به کشورهاى اسکانديناوى و اروپايى کوچ کردند. شاخه دوم «حزب الدعوه، تنظيم العراق» بود به رهبری سيد هاشم موسوى (ابوعقيل) که در سال 1997 م. اعلام موجوديت کرد. اين گروه در ايران ماند ولى هوادارانى در خارج نيز داشت. اين گروه از لحاظ ايدئولوژى به اصول پايبندتر و به ايران نزديک تر بود. گروه سوم که از لحاظ دامنه تشکيلاتى محدود بود «حرکة الدعوة الاسلامية» است که آقاى عزالدين سليم (عبدالزهره عثمان محمد) رهبر آن بود و بيشتر کادرهاى آن از استان بصره عراق بودند.
در اجلاس معارضه عراقى ها در لندن در سال 2002 م. شقوق مختلف حزب الدعوه به علت به خطر افتادن استقلال و تصميم گيرى ملى، از شرکت خوددارى کردند و اين در حالى بود که بيش از شصت گروه و حزب معارض عراقى در اين اجلاس در کنار نمايندگان آمريکا و کشورهاى اروپايى شرکت داشتند.[16]
بازگشت به عراق
با حمله آمريکا به عراق در سال 2003 م. تشکل هاى سه گانه حزب الدعوه به کشور خود بازگشتند و دو گروه از آنان در شوراى حاکميت عراق که پل بريمر فرماندار غيرنظامى آمريکا تشکيل داد، شرکت کردند. آقايان عزالدين سليم رهبر «حرکة الدعوة الاسلامية» و جعفرى سخنگوى «حزب الدعوه- المقر العام» به عضويت اين شورا در آمدند. موفق الربيعى که از کادرهاى سابق الدعوه بوده و وابستگى تشکيلاتى در آن هنگام با هيچ شاخه اى از اين حزب نداشت نيز به عضويت شوراى حاکميت درآمد. در سال 2004 م. عزالدين سليم که رياست دوره اى شوراى حاکميت را بر عهده داشت در يک عمليات تروريستى به شهادت رسيد. آمريکايى ها در آغاز گرچه با احزاب مختلف عراقى از جمله «حزب الدعوه – المقر العام» و «حرکة الدعوة الاسلامية» تعامل داشتند اما با «حزب الدعوه- تنظيم العراق» برخوردی خصمانه کردند و آن را به گونه اى تحت فشار قرار دادند که رهبر آن سيد هاشم موسوى براى مدتى ناگزير به بازگشت به ايران شد. در اولين انتخابات مجلس مؤسسان در سال 2005 م. همه شاخه هاى حزب الدعوه در «ائتلاف ملى و متحد عراق» شرکت کردند و با پيروزى در انتخابات، آقاى جعفرى سخنگوى «حزب الدعوه – المقرالعام» را به نخست وزيرى رساندند.
در سال 2007 م. «حزب الدعوه – المقرالعام» کنگره عمومى برگزار کرد و نظام داخلى خود را تغيير داد. در نتيجه اين تغييرات گسترده سيستم دبيرکل جايگزين حالت شورايى شد و برپايه اساسنامه جديد آقاى نوری المالکى به عنوان اولين دبيرکل حزب انتخاب گرديد. آقاى جعفرى نخست وزير وقت و سخنگوى حزب الدعوه پس از اين انتخابات به عنوان اعتراض از حزب خارج شد و «جريان الاصلاح» را تأسيس کرد.همزمان قانون اساسى عراق که توسط مجلس مؤسسان تدوين شده بود، به همه پرسی گذاشته شد و به تصويب اکثريت مردم عراق رسيد. «حزب الدعوه –المقرالعام» آقاى مالکى را براى پست نخست وزيرى نامزد کرد. تحقق اين امر مستلزم استعفاى آقاى جعفرى بود که آقاى جعفرى از انجام اين درخواست خوددارى کرد و اين بحران پس از چند ماه با وساطت ايران به پايان رسيد و آقاى مالکى جاى آقاى جعفرى را گرفت.در انتخابات 2009 م. آقاى مالکى با جذب ديگر شاخه هاى حزب الدعوه، «ائتلاف دولت قانون» را تشکيل داد و جدا از ديگر گروه هاى شيعى وارد انتخابات شد. پيروزى گسترده ائتلاف دولت قانون در اين انتخابات (91 کرسى از 325 کرسى) جايگاه حزب الدعوه و رهبرى نورى مالکى را در ساختار سياسى عراق تثبيت کرد.[17] در اين انتخابات «جريان الاصلاح» که با «مجلس اسلامى عراق» اتحاد و ائتلاف داشت تنها يک کرسى از مجموع هفتادکرسى به نام آقاى جعفرى به دست آورد. آقاى مالکى در نتيجه اين انتخابات پس از چند ماه اختلاف و تأخير موفق شد با ائتلاف با صدريها و کردها ائتلاف اکثريتى به وجود آورد و بار ديگر به نخست وزيرى برسد.[18]
گسترش منطقه ای
آنچه مسلم است حزب الدعوه اسلامى يک تشکل ملى و محدود به عراق نیست. وجود چهره هايى مانند شیخ على کورانى و شيخ محمد مهدى شمس الدين وسید محمد حسين فضل الله از لبنان، عبدالهدى فضلى از عربستان سعودی، شيخ عيسى قاسم از بحرين ، سيد ساجد نقوى از پاکستان و سيد مرتضى عسکرى و شيخ محمد على تسخيرى از ايران نشان مى دهد که اين تشکل داراى عمق بين المللى شيعى با مرکزيت عراق است.[19] حزب الدعوه در همه اين کشورها به صورت يک تشکيلات پا نگرفت هر چند که برخى از اين افراد هواداری خود را به اين حزب حفظ کردند. تنها جايى که اين جريان به نوعى تشکل پيدا کرد، کشور لبنان بود که با محوريت سيد محمد حسين فضل الله صورت گرفت اما اين تشکل با تأسيس حزب الله هويت خود را از دست داد. افرادى مانند سيد عباس موسوى، شيخ صبحى طفيلى، شيخ نعيم قاسم، محمد رعد و محمد فنيش پس از تأسيس حزب الله به آن پيوستند و با ياد کردن سوگند حزب به اين تشکل جديد اعلام وفادارى کردند.
[3] الزبیدی.. العراق ص263
[7] عادل رؤوف، محمدباقر الصدر ص 116
[10] عادل رؤوف، محمدباقر الصدر ص120
[13] الزبیدی، العراق ص 94
[18] الزبیدی..العراق..ص 268
[19] عادل رؤوف، العمل الاسلامی ص 233
منابع:
1-حسن لطيف الزبيدى و ...،العراق و البحث عن المستقبل (بيروت، المرکز العراقى للبحوث و الدراسات، 2008)
2- حسن لطيف الزبيدى، موسوعة الاحزاب العراقية (بيروت، موسسة العارف للمطبوعات،2007)
3-صلاح الخرسان، حزب الدعوه الاسلاميه، حقائق و وثائق فصول من تجربه الحرکه الاسلاميه فى العراق خلال 40 عاماً، (دمشق، الموسسه العربيه للدراسات و البحوث الاستراتيجيه، 1999)
4- صفاءالدين تبرائيان، آيت الله العظمى سيد محسن حکيم احياگر حوزه علميه نجف (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1389)
5- على المؤمن، سنوات الجمر: مسيرة الحرکة الاسلامية فى العراق (بيروت، المرکز الاسلامى المعاصر، 2004)
6- محمد الحسينى، محمدباقر الصدر، حياة حافلة – فکر و اخلاق (بيروت، دارالمحجة البيضاء، 2005)
7- عادل رؤوف، محمدباقر الصدر بين الديکتاتوريتين (دمشق، المرکز العراقى للاعلام و الدراسات، 2007)
8- عادل رؤوف، العمل الاسلامى فى العراق بين المرجعية و الحزبية، دراسة نقدية لمسيرة نصف قرن (1950-2000)، (دمشق، المرکز العراقى للاعلام و الدراسات، 2001)
9- جوزف برادوى، العراق الجديد، ترجمه نمير عباس مظفر، (بيروت، الموسسه العربيه للدراسات و النشر، 2004)
10- فب مار، تاريخ نوين عراق، ترجمه محمد عباسپور، (تهران، انتشارات قدس رضوى، 1380)
سایت های اینترنتی:
1- حزب الدعوه اسلامی www.Islamicdawaparty.org
2- www.Alshuhada.com/alshuhada.php الشهداء
3- www.aldaawa.org الدعوه
4- www.alrafedein.com/news.php الرافدین
5- www.alraeed.net/news/preview.php الرائد
6- www.niqash.org/articles نقاش
7- www.iraqcenter.net مرکز عراق
8- www.iraqnews.org/news/political-news/ اخبار عراق
9- www.islamicnews.net اخبار اسلامی