علمى ـ فرهنگى
 
 
 
سلسله نشست هاوگفتگوها پیرامون تحولات فکری و سیاسی اسلام معاصر
گزارش نشست علمی: روند صلح در خاورمیانه

جلسه اول:

به عنوان مقدمه

اصطلاحات کلیدی که در ادبیات سیاسی ایران برای« قضیه فلسطین» به کار گرفته می شود،عمدتاٌ، ترجمه‌ی فارسی اصطلاحاتی است که غربی‌ها وضع کرده‌اند، مانند :

• کشمکش در خاورمیانه Middle East Conflict

• بحران خاورمیانه Middle East Crisis

• کشمکش اعراب و اسرائیل Arab-Israeli Conflict

• روند صلح Peace Process

حتی دیده شده که بعضی نویسندگان ایرانی که از منابع غربی استفاده می‌کنند در نوشته‌های خود از اصطلاح «سالروز استقلال» (Independence Day) [اسرائیل] استفاده کرده‌اند که مقصود سالروز غصب فلسطین و اعلام دولت اسرائیل است. به هر حال هیچ‌یک از این اصطلاحات بیانگر واقعیت «قضیه‌ی فلسطین» Palestine Cause))، به مفهوم قتل عام و آواره شدن ملتی از سرزمین مادریش بدست صهیونیست‌های مهاجر نیست. آن‌چه از آن به نام روند یا طرح صلح نیز یاد می‌شود درواقع نه راه‌حل است (Solution)و نه شرایط ویژه‌ی صلح را دارد. بلکه بیشتر حل و فصل موضوع Settlement)) است که در ادبیات سیاسی عرب از آن به عنوان «عملیة التسویه» یاد می‌شود.

دوران ارتش‌های عرب

از آغاز اشغال فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل، در ۱۹۴۸، تا دهه‌ی ۱۹۷۰ ، هدف اعلام‌شده‌ی فلسطینی‌ها و کشورهای عربی آزادی یا باز‌پس گرفتن همه‌ی سرزمین فلسطین بود. به همین دلیل آن‌ها قطعنامه‌ی ۱۸۱ جامعه‌ی ملل مبنی بر تقسیم فلسطین را نپذیرفتند و میلیون‌ها آواره، پس از صدور قطعنامه‌ی۱۹۴، مبنی بر بازگشت آواره‌ها به خانه‌هایشان، بر این باور بودند که طی مدت‌ کوتاهی به فلسطین باز خواهند گشت. یه رغم شکست ارتش‌های عرب در جنگ ۱۹۴۸ از اسرائیل و سپس حمله‌ی سه‌جانبه‌ی اسرائیل، انگلستان و فرانسه در سال ۱۹۵۶ به کانال سوئز و در نهایت شکست ارتش‌های عرب به ویژه مصر در جنگ شش روزه‌ی ژوئن ۱۹۶۷، درخواست آزادی کل فلسطین از بین نرفت. به طوریکه کنفرانس سران عرب در خارطوم در سال ۱۹۶۹ به کنفرانس" سه ‌نه" به شناسایی، مذاکره و صلح با اسرائیل معروف شد. یک استثنا حبیب بورقییه (۱۹۰۳-۲۰۰۰ ) رئیس جمهور تونس بود که طی نطقی در آوریل ۱۹۶۵ در شهر اریحا (کرانه‌ی باختری) خواستار سازش بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها شد که طوفانی از مخالفت با وی در جهان عرب به پا خاست.

 دوران سازمان‌های مقاومت

با این‌حال مردم فلسطین با ناامید شدن از ارتش‌های عرب به مقاومت سازمان یافته مسلحانه روی آوردند. سازمان‌های مقاومت و مهم‌ترین آن جنبش آزادی فلسطین (فتح) به رهبری یاسر عرفات تشکیل شد. با درگیری بین این سازمان‌ها و ارتش اردن در سپتامبر ۱۹۷۰ سازمان‌های مقاومت به لبنان منتقل شدند. دهه‌ی 1970 میلادی شاهد درگیری بین این سازمان‌ها و ارتش لبنان و سپس جنگ داخلی و کشیده شدن پای سازمان‌ها به این جنگ‌ها و در نهایت دو حمله‌ی نظامی اسرائیل به لبنان، ۱۹۷۸-۱۹۸۲ که سرانجام به اخراج سازمان‌های مقاومت از لبنان انجامید. مهم‌ترین مشکل این سازمان‌ها تضاد بین منطق مقاومت و منطق حاکمیت دولت میزبان بود. نیمه‌ی دوم دهه‌ی 1980 زمان بروز پدیده‌ی انتفاضه و ظهور مقاومت اسلامی در فلسطین (جهاد و حماس) تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران و در عین‌حال مطرح شدن طرح‌های سازش است.

 طرح‌های صلح (سازش)

با آن‌که در جنگ اکتبر ۱۹۷۳ ارتش مصر توانست با ویران کردن استحکامات بارلو از کانال سوئز عبور کرده و در صحرای سینا پیشروی کند، اما دخالت آمریکا و طرح هنری کی سینجر برای جداسازی نیروها در صحرای سینا و اجرای سیاست گام‌به‌گام، زمینه‌ای برای صلح بین رژیم انورسادات با اسرائیل در ۱۹۷۸ در کمپ‌دیوید آمریکا شد. خروج مصر از صحنه‌ی مبارزه و حمله‌ی اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ راه‌ را برای مطرح شدن اندیشه‌های صلح با اسرائیل باز کرد. در دهه‌ی هشتاد و پس از آن شاهد مطرح شدن طرح‌های صلح مانند طرح شاهزاده فهد، طرح کنفرانس فاس و مانند آن بودیم؛ که مبنای همه‌ی آن‌ها قطعنامه‌ی ۲۴۲ شورای امنیت (۲۲ نوامبر ۱۹۶۷)مبنی بر خروج اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی (کرانه‌های باختری و نوار غزه) و تشکیل دولت فلسطین در این اراضی و شناسایی اسرائیل بود. با فروپاشی اتحاد شوروی در ۱۹۸۹ و یکه‌تاز شدن آمریکا در خاورمیانه مرحله‌ی تازه‌ای آغاز می‌شود که نتایج آن مذاکرات صلح مادرید، طرح اول غزه و اریحا (اسلو ۱۹۹۳) و مجموعه‌ای از طرح‌هایی ست که ابتکار عمل در همه‌ی آن‌ها را آمریکا در دست دارد.

۞۞۞۞۞۞

 جلسه دوم

در جلسه ی نخست ضمن مروری بر مراحل اشغال فلسطین توضیح داده شد که تا دهه ی 1980 هدف و درخواست واقعی و اعلام شده فلسطینیان و دولت های عربی آزاد کردن کل فلسطین و از میان برداشتن دولت غاصب اسرائیل بود ، اما از اواسط دهه ی 1980 به بعد به تدریج این اعتقاد در جهان عرب پدید آمد که چاره ای جز پذیرش اسرائیل در این منطقه نیست و دولت فلسطین باید در اراضی اشغالی سال 1967 یعنی کرانه ی باختری رود اردن و نوار غزه تشکیل شود و اسرائیل را به رسمیت بشناسد . همین ایده جوهر و اساس همه طرح های صلح عنوان شده را تشکیل می داد که از آن به عنوان طرح دو دولت نام برده می شود. در دومین جلسه به عناوین زیر پرداخته شد:

1- عوامل موثر در پدید آمدن طرح صلح ( طرح دو دولت)

2- بررسی سیر نزولی مواضع سازمان آزادیبخش فلسطین

3- مواضع اسرائیل و استراتژی مذاکراتی آن در چارچوب طرح صلح

 4- استراتژی و سیاست ایالات متحده آمریکا

5- نگاهی به وضعیت کنونی و احتمالات آینده.

عوامل موثر در پدید آمدن فضای پذیرش اسرائیل و تن دادن به طرح های صلح را بطور خلاصه می توان چنین ذکر کرد.

الف - شکست ارتش های عرب در تمامی جنگ های نظامی با اسرائیل بویژه در 1948 و 1967 ( جنگ 6 روزه) . البته در جنگ اکتبر 1973 هرچند ارتش مصر توانست با عبور از کانال سوئز استحکامات معروف بارلو(Barlev) را درهم بشکند و شروع به پیشروی در صحرای سینا کند ، اما دخالت آمریکا و اقدامات شخص هنری کیسینجر وزیر امور خارجه وقت این کشور مبنی بر تحمیل آتش بس و سپس جداسازی نیروها و تمرکز نیروهای چند ملیتی در صحرای سینا (Multinational Forces)و در نهایت پیشبرد سیاست صلح گام به گام(Step by step) باعث نابود شدن دستاوردهای نظامی ارتش مصر و مهیا شدن زمینه برای صلح شد. نتیجه اینکه ملتهای عرب و فلسطین با قطع امید از ارتشهای عرب به سازمانهای مقاومت امید بستند .

 ب - ناکام شدن سازمانهای مقاومت در اهداف خود به دلایل مختلف ازجمله پذیرش چارچوبهای ایدئولوژیک چپ ( شوروی – چین ) و نیز تعارض عملیات مقاومت با حاکمیت دولتهای میزبان که در سپتامبر 1970 به درگیری های خونین در اردن و پس از آن در لبنان انجامید . شرکت سازمانهای فلسطینی در جنگ های داخلی لبنان و بروز تضاد شدید بین مقاومت فلسطین و دولت و فرقه های مذهبی لبنان در نهایت باعث شد که ارتش اسرائیل طی دو جنگ گسترده در مارس 1978 و تابستان 1982 تشکیلات مقاومت را متلاشی و به حضور سازمانهای فلسطینی در لبنان پایان دهد.

ج – با توجه به آنچه گذشت سیر نزولی مواضع ساف را می توانیم بررسی کنیم :

1964 سازمان آزادیبخش فلسطین تشکیل شد

 1968 ساف خواستار تشکیل یک دولت دموکراتیک متشکل از مسلمانان ، مسیحیان و یهودیان در فلسطین شد . ( مشابه طرحی که اکنون از سوی جمهوری اسلامی ایران حمایت می شود)

 1974 ساف که پس از حوادث اردن و درگیری با ارتش لبنان تقریبا از طرح یک دولت نا امید شده بود اعلام کرد که دولت فلسطین را در هر بخشی از خاک فلسطین که آزاد شود تشکیل می دهد. تا اینجا هنوز شناسایی اسرائیل مطرح نبود.

 1988 پس از اخراج از لبنان و آوارگی در تونس و دیگر کشورهای عربی، ساف قطعنامه 242 شورای امنیت را اجبارا پذیرفت . هرچند این قطعنامه خواستار خروج اسرائیل از اراضی اشغالی سال 1967 بود اما نامی از دولت فلسطین در آن برده نشده بود و تنها از " پناهندگان فلسطینی " یاد می کرد. پذیرش این قطعنامه به معنی پذیرش اسرائیل نیز بود.

 سرانجام در 1991 مذاکرات صلح مادرید شروع شد که به نتیجه نرسید و دو سال بعد پس از یک رشته مذاکرات محرمانه، ساف و اسرائیل در اسلو به توافق رسیدند. ( 1993) قرار شد موقتا ساف در نوار غزه و شهر اریحا در کرانه باختری مستقر شود و تا 5 سال پس از آن یعنی در 1998 دولت فلسطین در این دو بخش تشکیل شود که هرگز چنین چیزی اتفاق نیفتاد.

د – در این شرایط ، پس از صلح مصر با اسرائیل در 1978 و جنگ های لبنان و شکست ساف ، کشورهای عربی اعلام کردند که گزینه جنگ را کنارگذاشته و استراتژی صلح را برگزیده اند.

 ه – با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در 1979 و تاثیر آن بر ملت های مسلمان و عرب و پیدایش بیداری اسلامی و شروع انتفاضه ( قیام مردمی ) در فلسطین در 1987 وسپس مقاومت اسلامی (حماس وجهاد اسلامی) اکثر رژیم های عرب به اشتباه دچار هراس شدند و بیش از پیش به سوی آمریکا و اسرائیل رفتند و روی استراتژی صلح پافشاری کردند.

 مواضع و استراتژی مذاکراتی اسرائیل

صهیونیست ها که از آغاز ، هدف تشکیل اسرائیل بزرگ را در کل خاک فلسطین هدف اصلی خود قرار داده اند، هرگز راضی به عقب نشینی از کرانه ی باختری رود اردن نبوده اند و ازهمان آغاز اشغال این منطقه شروع به شهرک سازی و اسکان مهاجران یهودی درکرانه باختری کرده اند . آنها این منطقه را با نام " یهودا و سامره " بخشی از " سرزمین اسرائیل " می دانند . علاوه بر این ، رژیم صهیونیستی هرگز موافق تشکیل دولت مستقلی برای فلسطینیان نبوده و چنین دولتی را برای خود یک خطر و تهدید می دانسته و می داند. به همین دلیل ، اسرائیل پیوسته طرحهای صلح را به روش های مختلف عقیم گذاشته و لذا استراتژی خاصی را در کلیه مذاکرات دنبال کرده است . اصول این استراتژی مذاکراتی را می توان چنین برشمرد :

  چارچوب اصلی مورد نظر اسرائیل در کلیه مذاکرات " مدیریت کشمکش " بوده است ، نه " حل بحران " و " پایان دادن " به کشمکش. در این مورد شاید تنها شخصیت اسرائیلی که به صلح اعتقاد داشت اسحاق رابین بود که پس از امضای موافقتنامه صلح با عرفات در کاخ سفید ، مدتی بعد با فتوای خاخام های تند روبدست یک جوان اسرائیلی ترور شد و به قتل رسید.

  تجزیه تیم های مذاکراتی و خود داری از مذاکره با یک هیات واحد عربی

 مذاکرات دائمی و بی نتیجه ، یعنی مذاکره برای مذاکره نه برای رسیدن به تفاهم. در این مورد اسحاق شامیر نخست وزیر لیکودی در مذاکرات مادرید تصریح کرد که اسرائیل آماده است ده ها سال مذاکره کند.

 تجزیه مسائل و بحث های طولانی در جزئیات و در نتیجه خسته کردن طرف مقابل بطوری که حتی اگر یک عنوان کلی مورد پذیرش قرار گرفته باشد ، آنقدر در جزئیات اشکالتراشی می کنند که در نهایت عملی کردن پذیرش عنوان کلی غیر ممکن می شود.

 نتیجه این روش ها ، خرید زمان و شانه خالی کردن از زیر بار هر تعهدی است. اگر هم در شرایطی اسرائیل راهی برای گریز نداشته عملا با ایجاد یک بحران سیاسی یا استعفای نخست وزیر و انتخابات زود رس ، همه چیز را به نقطه صفر بازگردانده است مثل آنچه در دوران کلینتون رخ داد . ( استعفای ایهود باراک در اوج مذاکراتی که می بایست به تفاهم بیانجامد )

  نپذیرفتن دخالت و نظارت دول خارجی در مذاکرات. اسرائیل نه فقط به اروپائیان که حتی به آمریکا نیز اجازه شرکت در مذاکرات را نداده است . این در حالی است که مذاکره کننده فلسطینی پیوسته خواهان دخالت آمریکا در مذاکرات به عنوان یک " شریک " بوده است نه فقط میانجی .

 خودداری ازابراز هرگونه ابتکار عمل یا طرح صلح . در واقع اسرائیل پیوسته آنچه را نمی پذیرد بیان کرده نه آنچه را می پذیرد . مثال :

- بازگشت به مرزهای قبل از جنگ 1967 را نمی پذیریم .

- اجازه بازگشت به آوارگان نمی دهیم .

 - قدس بر نمی گردد بلکه به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل می ماند.

 - شهرک ها را در کرانه باختری بر نمی چینیم .

- دولت مستقل فلسطینی با حاکمیت کامل را نمی پذیریم .

در نهایت آنچه اسرائیل می پذیرد نوعی خود مختاری و اداره امور سکنه شهرهای فلسطینی در کرانه باختری است که به گفته اریل شارون فقط 42 درصد اراضی کرانه را شامل می شود. این پیشنهاد اندکی از یک خود مختاری بالاتر و بسیار پایین تر از سطح یک دولت مستقل است . به عبارت دیگر بین حداکثری که اسرائیل می پذیرد با حداقلی که فلسطینی ها می پذیرند فاصله بسیار زیادی وجود دارد و همین مهمترین عامل شکست طرح های صلح است.

 استراتژی و سیاست ایالات متحده آمریکا

استراتژی آمریکا در خاورمیانه پیوسته بر دو اساس استوار بوده : حفظ امنیت نفت و حفظ امنیت اسرائیل. بنابراین دخالت آمریکا پیوسته بر جانبداری از اسرائیل بوده و هرگاه آمریکا بطور جدی وارد عمل شده برای تحقق هدف دیگری بوده نه حل مساله فلسطین. جیمی کارتر نخستین رئیس جمهور آمریکا بود که از لزوم ایجاد یک Home Land برای فلسطینی ها سخن گفت.در دوره رونالد ریگان که سر آغاز نفوذ نو محافظه کاران در دولت آمریکا بود هیچ تحولی صورت نگرفت . در دوران جورج بوش پدر مذاکرات مادرید شروع شد که آن هم به قصد همراه کردن کشورهای عرب با آمریکا در حمله به ارتش عراق در کویت بود که در نتیجه اصرار رژیم های عرب ، بوش تضمین داد که مساله فلسطین را حل کند. این مذاکرات هم به نتیجه نرسید. بیل کلینتون تنها رئیس جمهوری آمریکا بود که برای حل مساله تلاش کرد و ماهها و روزهای طولانی شخصا کوشید عرفات و باراک را به تفاهم برساند. وی طرحی تحت عنوان Clinton Bridging Proposal ارائه داد که به موجب آن 94 تا 96 درصد از اراضی کرانه باختری به اضافه نوار غزه به ساف داده می شد . همچنین حرم قدسی در اختیار فلسطینی ها و دیوار غربی حرم (دیوار ندبه ) در اختیار اسرائیل قرار می گرفت. وی در 27 دسامبر سال 2000 این طرح را برای اسرائیل فرستاد اما اسرائیلی ها با آفرینش بحران مانع از پیشرفت این طرح شدند. پس از کلینتون جورج بوش پسر روی کار آمد که هیچ اعتقادی به مساله فلسطین نداشت. وی بر عکس کلینتون ، مسأله فلسطین را از دستور کار دولت امریکا خارج کرد ودست اریل شارون را در کشتار فلسطینی ها باز گذاشت و جنایات فراوانی در دوران وی که دوران حکومت نو محافظه کاران بود علیه فلسطینی ها صورت گرفت. بوش در سال های آخر زمامداری خود طرح" نقشه راه" Road map را ارئه کرد که بلافاصله با 14 ملاحظه منفی از سوی شارون مواجه شد. وی بالاخره درکنفرانس آناپولیس را، در 2007، با شرکت محمود عباس و ایهود المرت برای اجرای نقشه راه بر پا کردکه بیشتر جنبه نمایشی داشت و به هیچ نتیجه ای نیانجامید. و اما باراک اوباما که از آغاز از " تغییر " سخن گفت و کوشید رابطه آمریکا با جهان اسلام را بهبود بخشد ، جورج میچل را به عنوان فرستاده ویژه خود مامور حل مساله کرد . میچل تاکنون بارها به خاور میانه سفر و با دو طرف فلسطینی و اسرائیلی مذاکره کرده است. ظاهرا وی طرحی را دنبال می کند که جزئیات آن را فاش نکرده اما عنوانش انجام مذاکرات غیر مستقیم بین تشکیلات خود گردان و اسرائیل از طریق امریکاست. دولت لیکودی نتانیاهو ابدا اعتقادی به حل مساله ندارد و جز همان خود مختاری و اداره امور شهرهای فلسطینی توسط تشکیلات خود گردان چیزی را نمی پذیرد. وی حتی به رغم درخواست مکرر آمریکا، از متوقف کردن شهرک سازی در کرانه باختری نیز خود داری کرده است. به نظر نمی رسد در شرایط کنونی و تحولاتی که در منطقه رخ داده جورج میچل امکانی برای موفقیت داشته باشد. حوادث اخیر و تغییر در نقش منطقه ای ترکیه و محاصره غزه باعث شده که نقش رژیم های عرب در منطقه بسیار ضعیف و در مقابل نقش ایران و ترکیه و سوریه بسیار تقویت شود. در این شرایط طرح اوباما عملا متوقف شده و به نظر می رسد که حتی تاکید اوباما روی حل مساله فلسطین در واقع با هدف آرام کردن منطقه برای رسیدگی به اوضاع عراق ، افغانستان و ایران بوده است. اکنون منطقه شاهد تحولات غیر منتظره ای است که حل مساله فلسطین آنطور که اسرائیل و آمریکا می خواهند در آن جایی ندارد.


شماره خبر : 10

سه شنبه 1 تير 1389  10:58:6

آخرين تاريخ بازديد : جمعه 20 تير 1399  21:37:7
تعداد بازديد از اين خبر : 7536
نظرات کاربران

  • اطلاعات خوب بود به اميد موفقيت

  • تحليلها مشابه صدا و سيما بود بهتر است از كارشناسان روشنفكرتر استفاده شود

  • براي چه به گونه دهه 1360 در نشستها يك طرفه و افراطي تاريخ را تحريف مي كنيد
    ارسال نظر
    نام و نام خانوادگی
    پست الکترونیکی
    نظر